گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

الا یا ایها المَهدی مدامَ الوَصل ناوِلها

که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکل‌ها

صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد

ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دل‌ها

چو نور مهر تو تابید بر دل‌‏های مشتاقان

ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محمل‌ها

دل بی‌‏بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد

حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دل‌ها

به حق سجاده تزیین کن مهل محراب و منبر را

که دیوان فلک صورت از آن سازند محفل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل

ز غرقاب فراق خود رهی بنما به ساحل‌ها

اگر دانستمی کویت به سر می‏‌آمدم سویت

خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزل‌ها

چو بینی حجت حق را به پایش جان‏‌فشان ای فیض

«مَتی ما تَلقِ مَن تَهوی، دَعِ الدُّنیا وَ أهمِلها»

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode