گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

برا امام که بنیاد عمر بر باد است

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است

غلام همت آنم که جز محبت تو

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

شنیده‏اید که در حق دوستان علی

سروش هاتف غیبم چه مژده‏ها داد است

که ای ولیّ ولیّ خدا و عترت او

نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است‏

تو را ز کنگره عرش می‏زنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتاد است

حکایتی کنمت بشنو و شناسا شو

که این حدیث ز پیر شریعتم یاد است:

مجو طهارت مولد ز دشمنان علی

که حمل مادر این قوم از دو داماد است!

یکی پدر دگر ابلیس هر دو کرده دخول

از اختلاط دو آب آن عدوی من زاد است‏

به پای خود به جهنم رود عدو تو مگوی

که بر من و تو درِ اختیار نگشاد است

حسد چه می‏بری ای دشمن علی بر فیض

ولای آل نبی روزی خداداد است‏

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode