مرا هرچند رانی دیگر آیم
اگر از پا در آیم از سر آیم
گرم از در برانی آیم از بام
ورم از بام رانی از در آیم
نیارم صبر کردن بی تو یکدم
که نتوانم بهجرانت بر آیم
فراقت سخت خونریز است و بیباک
وصالت را کجا من در خور آیم
نه با تو میتوان بودن نه بی تو
ندانم تا بعشقت چون بر آیم
بکش خنجر بقصد کشتن من
که تا رقصان به پیش خنجر آیم
نهم سر پیش تیغت بهر بسمل
بقربانت شوم گردت بر آیم
توئی خور منم از ذره کمتر
چو ذره از عدم هم کمتر آیم
مگر لطف تو دست فیض گیرد
و گرنه در رهت از پا در آیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر روزی بدان میدان درآیم
چه گویم زین خم چوگان برآیم
بهر رنگی که خواهی خوش برآیم
در آتش گر روی من هم درآیم
چه سان از چاره عذرش برآیم
ندانم از کدامین در درآیم؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.