ای که هستی بنور هستی طاق
احی من احرقته نار فراق
لطف کن جامی از شراب وصال
سوختند از فراق تو عشاق
ارنا من لقائک المیمون
نظره بالعشی و الاشراق
میتوانی که زنده گردانی
بوصال آنکه را کشی ز فراق
جانم از فرقت تو مینالد
بشنو از دوست نالهٔ عشاق
دل ما را گزید مار هوا
قد اتینا الیک انت الراق
کام ما تلخ ماند از بعدت
نرسد شهر فربت ار بمزاق
بر تو آسان و سهل بخشش قرب
دوری و صبر از تو بر ما شاق
گر تو ما را برانی از در خود
مالنا منک من ولی واق
بکجا از درت پناه بریم
درگه تست ملجا عشاق
فیض اگر با غم تو باشد جفت
در دو عالم بود شادی طاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آینهٔ دل ز زنگ کفر و نفاق
نشود روشن از خلاف و شقاق
مار نون نکاح چو بزدت
ای به حری و رادمری طاق
هان و هان تا ز کس طلب نکنی
هیچ تریاق به ز طای طلاق
نیست شهری چو شهر اصفاهان
بحقیقت ز شهرهای عراق
که ببینی درو خساست و بخل
که نیابی درو دروغ و نفاق
خواجگانی بنام و ننگ درو
[...]
ای شده روشن از تو در آفاق
مشکلات و مکارم اخلاق
دی غریوان شدم به سوی وثاق
بر وصال اختیار کرده فراق
دلم اندر هزاهز هجران
روحم اندر کشاکش احراق
طرب از طبع من گسسته وطن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.