تا در رخت دید سیمای آتش
شد این دل من مأوای آتش
از عشق نامی من میشنیدم
کی دیده بودم در پای آتش
از رشک رویت وز رشک خویت
سوزد سراپا اجزای آتش
زلف سیاهت بر روی ماهت
مانند دودیست بالای آتش
تا در دل من جا کرد عشقت
جا کرد در سر سودای آتش
بر سینهام گوش بگذار و آنگه
تا نشنیده باشد غوغای آتش
در آتشت فیض در فیضت آتش
هم آتشش جا هم جای آتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق دیدم غوغای آتش
زین پس ندادم پروای آتش
کو آشنا شو با عشق آن کو
خواهد به بیند دریای آتش
در آتش عشق هر کس که سوزد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.