ای در سرم از تو جوش دیگر
در کشور جان خروش دیگر
در چشمهٔ سلسبیل نوشی است
و اندر دهن تو نوش دیگر
هر عاشق را غمی و جوشی است
عشاقِ تُراست جوش دیگر
هر کس باشد ز ساقی مست
وین قوم ز میفروش دیگر
هر قومی راست عقل و هوشی
مجنون تراست هوش دیگر
هر دوش این بار بر نتابد
عشق تو کشم بدوش دیگر
آن حرف که از زبان عشق است
من میشنوم بگوش دیگر
آن را که زبان عشق فهمد
گوش دگر است و هوش دیگر
هرکس ز غمی سرآید فیض
دارد ز غمت سروش دیگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارد درویش نوش دیگر
و اندر سر و چشم هوش دیگر
در وقت سماع صوفیان را
از عرش رسد خروش دیگر
تو صورت این سماع بشنو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.