رام قتلی و ما علیه حباح
قتل عشاقه علیه مباح
هر دلی کو اسیر عشقی شد
نیست او را دگر امید فلاح
تشنه بادهٔ وصال توام
العطش یا حبیب هات الراح
شب هجر تو جاعل الظلمات
روز وصل تو فالق الاصباح
از می وصل تو صبوح و غسوق
مست و مخمور را غداه و رواح
از نمکزار لعل شیرینت
آب حیوان همی برند ملاح
با من آنکن که مصلحت دانی
که مرا در صلاح تست صلاح
گر بسوزانیم ندارم باک
ورکشی خون من تراست مباح
تو نهٔ قابل وصال ای فیض
گفتگو را بمان مکن الحاح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در همه کارها کند انجاح
نبود مثل او به هزل و مزاح
روحها داد روح را زان راح
به صبوحی اربعین صباح
ای مبارک ز تو صبوح و صباح
ای مظفر فر از تو قلب و جناح
ای شراب طهور از کف حور
بر حریفان مجلس تو مباح
ای گشاده هزار در بر ما
[...]
بصر الحس ناظر الاشباح
نظر العقل شاهد الارواح
روح خود را به عالم ارواح
انس ده، تا رسی به روح و به راح
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.