گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست

لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست

تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس

آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست

هر دم هزار چاره کنی در جفای ما

ما را ولی ز دست جفای تو چاره نیست

شاید که روز حشر نپرسند جرم ما

در عشق سوختیم عقوبت دوباره نیست

دل بر هلاک نه به عبث دست و پا مزن

کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست

ای فیض عشق ورز که عشقست هرچه هست

آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست

گر جان طلب کند ز تو جانان روان بده

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode