گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیاض لاهیجی

هر تار مژگانم بود موجیّ و عمّان در بغل

هر قطرة اشکم بود نوحیّ و طوفان در بغل

خوش مضطرب می‌آید از کوی تو باد صبحدم

دارد مگر بویی از آن زلف پریشان در بغل

هر شب چو گل چاک افکنم در جیب و روز از بیم کس

چون غنچه پنهان می‌کنم چاک گریبان در بغل

گل با نسیم کوی تو از پوست می‌آید برون

یعنی که نتوان داشتن بوی تو پنهان در بغل

گر با شکوه حسن خود جا در دل فیّاض کرد

نبود عجب هر قطره را چون هست عمّان در بغل