گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ای شب غم چند در هجران یارم می‌کشی

زنده می‌دارم ترا بهر چه زارم می‌کشی

خونم ای گردون بحل بادت اگر از روی لطف

زیر پای رخش آن چابک‌سوارم می‌کشی

اختیارم نیست در جان دادن اندر پیش تو

گرچه از مستی تو هم بی‌اختیارم می‌کشی

روی از می کرده گل گل می‌نمایی با خسان

من که نالان بلبلم زان خار خوارم می‌کشی

ساقیا هر چند کز می‌توانی زنده ساخت

لیک ز استغنا در اندوه خمارم می‌کشی

آتش دل نیز خواهی کشته کرد و زان سبب

مردم ای قاتل به تیغ آبدارم می‌کشی

از برای کشتنم داغ فراقت بس نبود

کز پی وصلت به داغ انتظارم می‌کشی

اینکه ماندم زنده بی‌روی تو جانا زین حیات

چونکه دانی پیش رویت شرمسارم می‌کشی

از تو شد ای عشق فانی زان فنا کندر فراق

سوزیم پنهان و در وصل آشکارم می‌کشی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode