شبنم که هوا ریخت به گلها و سمنها
شد آبله عارض اطفال چمنها
گلهای چمن گر نه شهیدان فراقند
چون لاله چرا غرقه به خونند کفنها؟
در تاب اگر نیست ازان جعد دلآویز
در طره سنبل ز چه افتاده شکنها
در فصل چنین باده و یاری به کف آور
خوردن نتوان جام چو در میکده تنها
چون جانب آن بت نشتابم که زر ناب
در گردن جان بهر کسش گشته رسنها
در سر حقیقت به سخن راه نباشد
جایی نرسد ار چه بسی رفت سخنها
فانی بره فقر درا نکته مگر بیش
گر مرد رهی بیش میار این همه فنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر آمد و بگریست بر اطراف چمنها
شد شسته به شبنم رخ گلها و سمنها
با داغ تو رفتند شهیدان تو زین باغ
چون لاله به خون جگر آغشته کفنها
از ما سخنی بشنو و با ما سخنی گوی
[...]
ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
[...]
ای خار و خس بحر ثنای تو سخنها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهنها
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمنها
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
[...]
بی سرو قدت خاک نشینند چمنها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمنها
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهنها
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
[...]
داغند، ز رخسار تو ای رشک چمنها
چون لاله، شهیدان به سمنزار کفنها
از شرم، صدف را به دهان مهر خموشی ست
تا شد صدف گوهر نام تو، دهنها
خون در جگر نافهٔ دل چون نشود خشک؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.