شد باز دیده بر رخ نیکوی او مرا
گلها شکفت در چمن کوی او مرا
ای باغبان برو که خدا داد در ازل
سرو سهی ترا، قد دلجوی او مرا
شادم که هر دم از دم دیگر فزونترست
دیوانگی زسلسله ی موی او مرا
رخصت نمیدهد بتماشای ماه نو
میل نظاره ی خم ابروی او مرا
منهم یکی زگوشه نشینانم ای رفیق
سرگشته کرده نرگس جادوی او مرا
از منت صبا چو فغانی درین چمن
آزاد ساخت نکهت گیسوی او مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.