ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هر چند نهایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم
چون بیتو نهایم زنده یک دم
پیوسته چرا ز تو جداییم؟
چون عکس جمال تو ندیدیم
بر روی تو شیفته چراییم؟
آن کس که ندیده روی خوبت
در حسرت تو بمرد، ماییم
ماییم کنون و نیم جانی
بپذیر ز ما، که بینواییم
تا دور شدیم از بر تو
دور از تو همیشه در بلاییم
بس لایق و در خوری تو ما را
هر چند که ما تو را نشاییم
آنچ از تو سزد به جای ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاییم
هم زان توایم، هر چه هستیم
گر محتشمیم و گر گداییم
از عشق رخ تو چون عراقی
هر دم غزلی دگر سراییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به دوستی و نزدیکی با محبوب است و بیانگر احساسات عمیق عاشقانه شاعر است. شاعر از محبوب میخواهد که خود را نشان دهد و به او نزدیکتر شود، زیرا زندگی بدون او برایش ممکن نیست. او به حسرتهایی که در نبود محبوبش دارد اشاره کرده و از عشق و وابستگیاش به او سخن میگوید. شاعر به این واقعیت اعتراف میکند که هرچند شاید لایق عشق محبوب نباشند، اما از عشق او شکل گرفته و به او وابستهاند. در نهایت، او از زیبایی محبوبش الهام میگیرد و هر لحظه غزلهای جدیدی میسراید.
هوش مصنوعی: ای دوست، بیا نزد ما، چرا که ما با تو هستیم. از ما دور نشو، زیرا ما به تو نزدیکیم و با هم آشنا هستیم.
هوش مصنوعی: آه به ما رویت را نشان بده، تا ما نیز به تو دسترسی پیدا کنیم و در کنار تو باشیم.
هوش مصنوعی: هرچند که شایستهی تو نیستیم، اما چه کنیم؟ گرفتار عشق تو شدهایم.
هوش مصنوعی: چرا از تو دوریم، در حالی که بدون تو حتی یک لحظه هم زنده نمیمانیم؟
هوش مصنوعی: چرا ما بیدلیل مجذوب تو هستیم در حالی که تصویر زیبایی از تو ندیدیم؟
هوش مصنوعی: افرادی که هرگز زیبایی تو را ندیدهاند و به خاطر آن حسرت کشیده و جان باختهاند، ما هستیم.
هوش مصنوعی: ما اکنون در حالتی هستیم که تنها نیمی از وجود خود را داریم، پس از ما خلاصهای از وجودمان را بپذیر، چرا که حال و روزی نداریم.
هوش مصنوعی: هر چه از تو دور میشویم، حالمان بدتر میشود و همیشه در سختی و مشکلات به سر میبریم.
هوش مصنوعی: تو برای ما بسیار شایسته و مناسب هستی، هرچند که ما نتوانیم به خوبی تو را بشناسیم و درک کنیم.
هوش مصنوعی: هر آنچه که شایستهی توست، به جای ما انجام بده، نه آنچه که ما به آن سزاواریم.
هوش مصنوعی: ما از تو هستیم، هر چه که هستیم؛ چه در رفاه و شکوه باشیم و چه در فقر و نیاز.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق روی تو، هر بار شعر تازهای میسراییم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمرود به گاه پور آذر
میگفت خدای خلق ماییم
جبار به نیمپشه او را
خوش داد سزا که ما گواییم
لبیک زنان عشق ماییم
احرام گرفته در وفاییم
در کوی قلندری و تجرید
در کم زدن اوفتاده ماییم
جز روح طوافگه نداریم
[...]
آیا تو کجا و ما کجاییم
تو زانِ کهای و ما تراییم
ما مست شراب جان فزاییم
سرخوش ز می گره گشاییم
در کنج شرابخانه گنجی است
ما طالب گنج کنجهاییم
آنها که هوای می ندارند
[...]
جز جانب دل به دل نیاییم
یک لحظه برون دل نپاییم
ماننده نای سربریده
بیبرگ شدیم و بانواییم
همچون جگر کباب عاشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.