گنجور

 
عراقی

ای دوست، بیا، که ما توراییم

بیگانه مشو، که آشناییم

رخ بازنمای، تا ببینیم

در بازگشای، تا درآییم

هر چند نه‌ایم در خور تو

لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم

چون بی‌تو نه‌ایم زنده یک دم

پیوسته چرا ز تو جداییم؟

چون عکس جمال تو ندیدیم

بر روی تو شیفته چراییم؟

آن کس که ندیده روی خوبت

در حسرت تو بمرد، ماییم

ماییم کنون و نیم جانی

بپذیر ز ما، که بی‌نواییم

تا دور شدیم از بر تو

دور از تو همیشه در بلاییم

بس لایق و در خوری تو ما را

هر چند که ما تو را نشاییم

آنچ از تو سزد به جای ما کن

نه آنچه که ما بدان سزاییم

هم زان توایم، هر چه هستیم

گر محتشمیم و گر گداییم

از عشق رخ تو چون عراقی

هر دم غزلی دگر سراییم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عنصری

نمرود به گاه پور آذر

می‌گفت خدای خلق ماییم

جبار به نیم‌پشه او را

خوش داد سزا که ما گواییم

سنایی

لبیک زنان عشق ماییم

احرام گرفته در وفاییم

در کوی قلندری و تجرید

در کم زدن اوفتاده ماییم

جز روح طوافگه نداریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
نظامی

آیا تو کجا و ما کجاییم

تو زانِ که‌ای و ما تراییم

عطار

ما مست شراب جان فزاییم

سرخوش ز می گره گشاییم

در کنج شرابخانه گنجی است

ما طالب گنج کنجهاییم

آنها که هوای می ندارند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

جز جانب دل به دل نیاییم

یک لحظه برون دل نپاییم

ماننده نای سربریده

بی‌برگ شدیم و بانواییم

همچون جگر کباب عاشق

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه