ناخورده شراب میخروشیم
خود تا چه کنیم؟ اگر بنوشیم
آنگاه شنو خروش مستان
این لحظه هنوز ما خموشیم
کو تابش می که پخته گردیم؟
از خامی خویش چند جوشیم؟
چون می نخرند زهد و تقوی
پس بیهده ما چه میفروشیم؟
از جام طربفزای ساقی
یاران همه مست و ما به هوشیم
گر غمزهٔ مست او ببینیم
هیهات! که باز چون خروشیم؟
هر چند بدو رسید نتوان
لیکن چه کنیم؟ هم بکوشیم
شب خوش بودیم بیعراقی
امروز در آرزوی دوشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افلاسخرانِ جانفروشیم
خز پارهکن و پلاس پوشیم
ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ما چه میخروشیم؟
تا چند پزیم دیگ سودا؟
[...]
هر دم که ز باده تو نوشیم
بس روشن جان و تیزگوشیم
چو گل ز خوشی به خنده کوشیم
هر چند لباس ژنده پوشیم
در دور فنا چو می بجوشیم
نوبت چو به ما رسد بنوشیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.