دل بزنجیر سر زلف تو در بستم باز
من دیوانه و از بند خرد رستم باز
مطلب هوش زمن کز می عشقت قدحی
بهوس خوردم و چون چشم خوشت مستم باز
مستی و عاشقی من همه امروزی نیست
من درین کوی بسی بوده ام و هستم باز
من و تو به ز کجا تا بکجا دورم باد
توبه گر بود ترا مژده که بشکستم باز
دل و جان هر دو گرفتار غمت بود بجهد
دل رها کردم وزو با رمقی رستم باز
من چو چشمان تو بیمار ز آنم که بدل
رگ سودای سر زلف تو پیوستم باز
بارها مار سر زلف تو خستست مرا
وقت تریاق لب تست کزو جستم باز
تا شدی در دلم ایجان جهان صدر نشین
در دل بر همه خوبان جهان بستم باز
در هوای رخ زیبای تو چون ابن یمین
بر سر آتش سودای تو بنشستم باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.