چو روی آن پری پیکر گلی بیخارکی باشد
چو قدش سر و سیم اندام خوش رفتار کی باشد
کجا یاقوت رمانی بمیگون لعل او ماند
و گر ماند بلعل او چنان دربار کی باشد
دهانش از لب کوثر بسی خوشتر که از کوثر
نخیزد در و گر خیزد همه شهوار کی باشد
غم عشقش بدلداری برد هرگز کسی چون من
مرا همچون غم عشقش کسی دلدار کی باشد
گرم جان در سر مهرش رود زو بر نگیرم دل
ز جان باشد شکیبائی ولی از یار کی باشد
مرا مستی عشق او ز سر بیرون نخواهد شد
چو عشقش در دهد ساغر کسی هشیار کی باشد
گروهی را شگفت آمد که جان در کار او کردم
ولی ز ابن یمین آخر شگفت اینکار کی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین یاری که من دارم به حُسنش یار کی باشد
همی بت خوانمش در حسن و بت عیار کی باشد
ز بسیاری که حسن اوست دادم دل به عشق او
به چونین یار دل دادن ز من بسیار کی باشد
ز یار آرام دل خیزد ز می نیروی تن زاید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.