گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن حسام خوسفی

خط تو دایره ماهتاب را بگرفت

به باغ عارض تو سبزه آب را بگرفت

ستاره چشم سر طرّه قمر پوشید

به زیر سایه شب آفتاب را بگرفت

به شب ، جمال تو، گفتم ببینم اندر خواب

خیال روی تو در دیده خواب را بگرفت

دلم ز فتنه ی چشم تو گرچه بود خراب

غمت بیامد و ملک خراب را بگرفت

به رقص زهره به خنیاگری به چرخ آمد

به چنگ دوش چو زهره رباب را بگرفت

مقیم کوی تو شد دل چه بخت یار دلیست

که استانه ی دولت مآب را بگرفت

بس از خیال پرستی و مستی ابن حسام

که صبح شیب تو شام شباب را بگرفت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode