گنجور

 
حکیم نزاری

تو را عشق اگر رهنمایی کند

ز پیوند عقلت جدایی کند

همه استحالت صلاحی دهد

همه استفادت خدایی کند

ز عقل درونت خلاصی دهد

که او حکم های ریایی کند

بیاموزدت پس بیاندازدت

فریبت دهد خودنمایی کند

وگر قول کردی و یابد قبول

به تدبیر در سست رایی کند

وگر اندک اندک ز تو زلتی

تولد کند حق ستایی کند

چو ره بازیابد به حل و به عقل

جهانگیری و کدخدایی کند

چو درماند از جمله تدبیر و رای

حریصت چو سگ بر گدایی کند

از او آشنایی چنان کن قیاس

که بیگانه را آشنایی کند

اگر نه نزاری شوریده را

چرا هر زمان پیشوایی کند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode