گنجور

 
حکیم نزاری

جام تلخ از جان شیرین خوش ترست

جان رز در جام زرّین خوش ترست

خوش بود گل تا بود بی خار خوش

ارغوان بر برگ نسرین خوش ترست

عنبرو عودو عبیر ارچه خوش است

از همه بوی عرق چین خوش ترست

بوی زلف یار من گر بشنوی

بگروی گر ناف مشکین خوش ترست

زلف او و نافه ی آهوی چین

نیفه ی پرچینش از چین خوش ترست

ماه رویان را ز گوش آویخته

خوشه خوشه همچو پروین خوش ترست

چند از این تشبیه بشنو یک سخن

حسن پیش اهل تحسین خوش ترست

از خوشی هائی که دیدم در جهان

لعل می با لعل نوشین خوش ترست

آب خضر و آب رز این هردو آب

من نمیدانم کدامین خوش ترست

حالیا باری به نقد انصاف را

راست گویم آب رنگین خوش ترست

جام می برکف نزاری گفت راست

من گواهی میدهم کاین خوش ترست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode