گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ» هؤلاء التّسع هی: «ان لا تشرکوا بی شیئا، و لا تسرفوا، و لا تزنوا، و لا تقتلوا النفس التی حرمت‌ الا بالحق، و لا تسحروا، و لا تقربوا مال الیتیم، و لا تسعوا ببری‌ء الی السلطان، و لا تعدوا فی السبت، و لا تأکلوا الربوا» صفوان بن غسّان المرادی گفت: جهودی از رسول خدای تعالی پرسید که این نه آیت کدام‌اند؟ و رسول خدا (ص) همچنین جواب داد که گفتیم.

ابن عباس و مجاهد و ضحّاک و جماعتی مفسران می‌گویند این نه آیت همانند که در آن آیت دیگر گفت: «فِی تِسْعِ آیاتٍ» و هی: العصا، و الید البیضاء، و الطوفان، و الجراد، و القمل، و الضّفادع، و الدّم، و السّنون لاهل البوادی. قال الحسن السّنون و نقص الثّمرات واحدة، و التّاسعة تلقف العصا ما یأفکون. و قال ابن عباس التّاسعة ازالة العقدة التی کانت بلسانه، و قیل التاسعة الطّمس و هو قوله: «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ»، «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ» ای فسئل یا محمّد المؤمنین من قریظة و النّضیر، «إِذْ جاءَهُمْ» یعنی جاء آباءهم بپرس ای محمد از مؤمنان قریظه و نضیر ایشان که کتاب خوانده‌اند که میان موسی و فرعون و قوم وی چه رفت آن گه که موسی بایشان آمد؟ یعنی که تا جهودان صدق قول رسول بدانند از گفتار علماء خویش، قومی گفتند: «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ»، این خطاب با موسی است و معنی آنست که: سل فرعون اطلاق بنی اسرائیل، موسی را نه آیت دادیم و او را گفتیم بنی اسرائیل را از فرعون بخواه، اینجا سخن تمام شد. آن گه بر استیناف گفت: «إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسی‌ مَسْحُوراً» ای سحرت فأزیل عقلک، و قیل خدعت و حملت علی ما تقول، و قیل مسحور بمعنی ساحر کمیمون بمعنی یا من و مأتیّ بمعنی آت «قالَ» موسی «لَقَدْ عَلِمْتَ» یا فرعون بقلبک، «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ» الآیات التسع. «إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ» لک، هذا کقوله: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا». و قرأ الکسائی: «لقد علمت» بالضم علی انّ موسی اخبر عن نفسه. و روی انّ علیّا (ع) قال و اللَّه ما علم عدوّ اللَّه و انّما علم موسی و الاوّل اظهر لانّ علم موسی (ع) لا یکون حجّة علی فرعون، و قوله: «بَصائِرَ» ای عبرا و دلائل و نصبها علی الحال. و قیل نصبها علی المفعول له ای لتبصّر بها، «وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ» ای لاعلمک «یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً» ممنوعا من الخیر، و قیل مهلکا. و قیل هالکا. قال ابن عباس: المثبور الذی لا عقل له فی دینه و معاشه.

«فَأَرادَ» یعنی فرعون، «أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ» یخرجهم و یقلعهم من ارض مصر، یعنی موسی و بنی اسرائیل، «فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً».

«وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ» ای من بعد هلاک فرعون و قومه: «لِبَنِی إِسْرائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ» ای مصر و الشّام، هذا کقوله: «وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ»، «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» ای القیامة و الوعد الموعود، «جِئْنا بِکُمْ» من قبورکم الی الموقف، «لَفِیفاً» مجتمعین مختلطین قد التفّ بعضکم ببعض لا تتعارفون و لا ینحاز احد منکم الی قبیلته و حیّه، و هو من قول العرب: لفّت الجیوش اذا اختلطوا و وحّد اللّفیف و هو خبر عن الجمع لانه بمعنی المصدر. و قیل: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» ای نزول عیسی (ع)، «جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً» ای جماعات من قبائل شتّی.

سیاق این آیت تسکین و تسلیت مصطفی (ص) است و قوّت دادن دل وی، میگوید چنان که قرآن بتو فرستادیم و مشرکان قریش ترا دروغ زن گرفتند همچنین موسی را کتاب دادیم و فرعون او را دروغ زن گرفت، و چنان که کفره قریش خواستند که ترا از مکّه بیرون کنند همچنین فرعون خواست که موسی و بنی اسرائیل را از زمین مصر بیرون کند، پس من که خداوندم موسی را و بنی اسرائیل را نصرت دادم و فرعون و قوم وی را هلاک کردم، ای محمّد همچنین بعاقبت ترا نصرت دهم و بر دشمنان ظفر دهم و نعمت خود بر تو و بر مؤمنان که پس رو تواند تمام کنم، ربّ العالمین رسول خویش را این وعده نصرت داد آن گه بعاقبت وعده وفا کرد و کار نصرت بر وی تمام کرد: فانجز وعده و نصر عبده و قهر الاحزاب وحده و له الحمد و المنّة.

«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ» ای انزلنا القرآن بالحقّ غیر الباطل. و قیل ما یتضمّنه حقّ ای صدق و عدل یعنی انزلناه بالدّین القائم و الامر الثّابت، «وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ» یعنی و بمحمّد نزل القرآن ای علیه نزل، کما تقول نزلت بزید یعنی علی زید.

و قیل: الحقّ الاوّل الحقیقة و الثّانی المستحقّ ای اتاکم بما تستحقّونه، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً» للمؤمنین، «وَ نَذِیراً» للکافرین.

«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ» منصوب بفعل مضمر، یعنی و آتیناک قرآنا، «فَرَقْناهُ» ای احکمناه، کقوله: «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» ای یحکم و یبرم، و قیل فرقناه فیه الحقّ من الباطل، و قیل هو بمعنی المشدّد. و قرأ ابن عباس: «فَرَقْناهُ» بالتّشدید، ای قطّعناه آیة آیة و سورة سورة فی عشرین سنة، «لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی‌ مُکْثٍ» ای علی ترسل و تؤدة لیفهموه و لیقفوا علی مودعه فیعملوا به.

و فی الحدیث انّ النّبی (ص) کان یقرأ القرآن قراءة لیّنة یتلبّث فیها.

و قال ابن عباس لان اقرأ البقرة و ارتّلها و اتدبّر معانیها احبّ الیّ من ان اقرأ جمیع القرآن هذا، «وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا» شیئا بعد شی‌ء علی حسب الحاجة الیه.

«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا» هذا وعید من غنیّ، کقوله: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ» استهزءوا، انتظروا، و ارتقبوا، فتربّصوا، کلّ هذا وعید لیس فیه من الاذن شی‌ء «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» یعنی عبد اللَّه بن سلام و اصحابه، «مِنْ قَبْلِهِ» ای من قبل نزول القرآن، «إِذا یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ» القرآن، «یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ» ای علی الاذقان، «سُجَّداً» یعنی اذا سمعوا القرآن عرفوا انّه کلام اللَّه و قبلوه و سجدوا تعظیما للَّه.

«وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا» یعنی ما کان وعد ربّنا الّا مفعولا و ان و اللام دخلتا للتّأکید، ای انجزنا ما وعدناه فی التّوراة من ارسال محمّد (ص) و انزال القرآن علیه.

«وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ» کرّر القول لتکرّر الفعل منهم، «وَ یَزِیدُهُمْ» تلاوة القرآن و بکاؤهم، «خُشُوعاً» خضوعا و تواضعا لربّهم.

روی عن النّبی (ص) قال: من قرأ القرآن فی اقلّ من ثلث لم یفقهه اتلوه و ابکوا فان لم تبکوا فتباکوا.

«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» قراءة عاصم و حمزة: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ» بکسر اللّام «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» بکسر الواو، و سبب نزول این آیت بقول ابن عباس آنست که رسول خدا (ص) در مکّه قیام شب می‌کرد، اندر سجود میگفت: یا رحمن یا رحیم، مشرکان گفتند محمد تا امروز یک خدای می‌خواند اکنون دو خدای میخواند! بو جهل گفت ما را می‌گوید: «لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ» دو خدای را مگیرید و مخوانید، و اکنون خود میخواند خدایی دیگر با اللَّه، گاه گوید یا اللَّه و گاه گوید یا رحمن، این رحمن ما ندانیم و نشناسیم مگر رحمن یمامه یعنی مسیلمه کذّاب، فانزل اللَّه هذه الآیة.

میمون ابن مهران گفت رسول خدای (ص) در بدو اسلام و ابتداء وحی بجای آیت تسمیت: «باسمک اللهم» نوشتی تا آن روز که این آیت فرو آمد که: «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» پس این آیت تسمیت بنوشت، مشرکان گفتند: هذا الرّحیم نعرفه فما الرّحمن؟ فانزل اللَّه هذه الآیة.

ضحّاک گفت: اهل تورات آمدند و گفتند ای محمد ما در تورات نام رحمن فراوان می‌بینیم و تو کمتر می‌گویی و در آن کتاب که تو آورده‌ای کم آمده این نام، ربّ العالمین بجواب ایشان آیت فرستاد: «قُلِ» یا محمد، «ادْعُوا اللَّهَ» یا معاشر المؤمنین، «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» ان شئتم، یعنی قولوا یا اللَّه و ان شئتم قولوا یا رحمن، «أَیًّا ما تَدْعُوا» یعنی ای اسماء اللَّه تدعوا، «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌» ای محمد مؤمنانرا گوی خواهید مرا بنام اللَّه خوانید، خواهید بنام رحمن، اللَّه را نود و نه نامست نامهای نیکوی پاک بسزا، بهر چه خوانید ازین نامها او را بخوانید. «أَیًّا ما تَدْعُوا» ما صلتست ایّا راو تدعوا صلت این سخن، اینست کقوله: «عما قلیل جند ما هنا لک»، «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» ابن عباس گفت این آیت بمکّه فرود آمد در ابتداء اسلام که رسول خدا (ص) در مکّه مختفی می‌بود و گاهی که قرآن خواندی در نماز بآواز بلند خواندی و کافران را دشخوار و صعب می‌آمد شنیدن قرآن از وی، تا قرآن را و فرستنده آن را و خواننده آن را ناسزا می‌گفتند و طعن می‌کردند و برابر مصطفی دست می‌زدند و صفیر می‌کردند تا قراءت بر وی شوریده گردانند، ربّ العالمین آیت فرستاد: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» ای بقرائتک فی الصّلاة فیسمع المشرکون فیوذوک، «وَ لا تُخافِتْ بِها» مخافتة لا یسمعها من یصلّی خلفک من اصحابک ای محمد چون در نماز قرآن خوانی بآواز بلند مخوان چنانک کافران بشنوند و سبّ کنند و به نهان نیز مخوان چنان که صحابه و مؤمنان که با تو نماز میکنند نشنوند، میان جهر و مخافتة راهی طلب کن میانه.

و در خبرست که قراءت ابو بکر در نماز مخافتة بود و گفتی: اناجی ربّی و قد علم حاجتی، و قراءت عمر جهر بود بآواز بلند خواندی و گفتی: ازجر الشّیطان و اوقظ الوسنان. پس چون این آیت فرود آمد رسول خدا (ص) ابو بکر را فرمود تا از آنچ می‌خواند بلندتر خواند و عمر از آنچ می‌خواند وا کم کند.

روی عن علی (ع) قال: کان ابو بکر یخافت اذا قرأ و کان عمر یجهر بقراءته و کان عمّار یأخذ من هذه السّورة و من هذه فذکر ذلک للنّبی (ص) فقال لابی بکر لم تخافت قال انّی اسمع من اناجی، و قال لعمر لم تجهر قال افزع الشّیطان و اوقظ الوسنان، و قال لعمّار لم تأخذ من هذه و هذه قال تسمعنی اخلط به ما لیس منه، قال لا، قال فکلّه طیّب.

حسن گفت این در عین نماز است نه در قراءت، می‌گوید: لا تراء بصلوتک فی العلانیة و لا تسئها فی السرّ.

عائشه گفت این در تشهّد فرو آمد: «فانّ الاعرابیّ کان یجهر فیقول التّحیّات للَّه یرفع بها صوته فنزلت الآیة. و روایت کرده‌اند از مصطفی (ص) که گفت صلاة اینجا بمعنی دعاست، می‌گوید: لا ترفع صوتک بالدّعاء عند استغفارک و ذکر ذنوبک فیسمع منک فتغیّر بها، «وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ» الجهر و المخافتة، «سَبِیلًا».

و صحّ عن ابی موسی الاشعری انّه قال صعدنا مع رسول اللَّه (ص) ثنیّة فرفعنا اصواتنا بالتّکبیر، فقال انّکم لا تدعون اصمّ و لا غائبا انّما تدعون سمیعا قریبا.

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ» قال الحسین بن الفضل معناه: الحمد للَّه الذی عرّفنی انّه لم یتّخذ ولدا، کما قال بعض الیهود فی عزیر و النصاری فی عیسی علیهما السّلام و المشرکون فی الملائکة، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» ای فی الالهیّة کما زعم عابدوا الصّنم. و قیل: «لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ» فی خلق السّماوات و الارض، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ» ای لم یتّخذ ولیّا فیتعزّز به سبحانه و اللَّه ولیّ المؤمنین. قال مجاهد: لم یذل فیحتاج الی ولیّ یتعزّز به، «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً» ای صفه بالعظمة و الکبریاء و انّه اکبر من کلّ شی‌ء و المعنی احمدوا من هذه صفته.

و روی عن النّبی (ص) انّه قال خیر الاقوال سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر.

و عن ابن عباس قال: کان الغلام من بنی هاشم اذا افصح لقن هذه الآیة.

و عن عبد الحمید بن واصل قال من قرأ آخر بنی اسرائیل کتب اللَّه عزّ و جل له من الاجر ملأ السّماوات و الارض و الجبال و ذلک بانّ اللَّه عزّ و جل یقول: «تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا، أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً» قال فیکتب له من الاجر علی قدر ذلک.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode