گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ هر کرا رقم نصرت از درگاه عزّت بر ناصیه روزگار او کشیدند، یگانه عالم گشت، و قطب مرکز سیادت، و نشانه اهل مملکت، و قبله آمال خداوندان حیرت.

وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ و هر کرا صفت خذلان از درگاه بی‌نیازی روی نماید، بحکم قهر پرده تجمّل از روی کار او بردارند، و رقم مهجوری بر حاشیه وقت او نهند، و مردود همه عالم گردانند تا از سر مهجوری و درد بازماندگی این نوحه با خود می‌کند که:

بایّ نواحی الأرض ابغی وصالکم

و أنتم ملوک ما لنحوکم قصد

گفتم که براز اوج برین شد بختم

وز ملک نهاده چون سلیمان تختم‌

اکنون که بمیزان خرد بر سختم

از بنگه دونیان کم آمد رختم‌

به داود (ع) وحی آمد که: یا داود! ان وضعتک فمن ذا الّذی یرفعک؟ و ان رفعتک فمن ذا الّذی یضعک؟ و ان أعززتک فمن ذا الّذی یذلّک؟ و ان اذللتک فمن ذا الّذی یعزّک؟ و ان نصرتک فمن ذا الّذی یخذلک، و ان خذلتک فمن ذا الّذی ینصرک؟.

حدیث نصرت میرود، و نصرت لا محاله بر دشمن بود. و هیچ دشمن ترا چون هواء نفس تو نیست. و الیه‌

اشار النبی (ص): «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک».

چون دشمن قوی‌تر نفس بود هر آینه جهاد با وی صعبتر و بزرگتر بود. چنان که سیّد گفت: «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الأکبر».

و نشان نصرت بر نفس، آن پیر طریقت باز داد که بدرخت خرما برشد، سیخی بشکمش درشد، از ناف تا بسینه بردرید، بخویشتن نگریست گفت: الحمد للَّه که نمردم تا ترا بکام خویش بدیدم، و بر تو نصرت یافتم! رحمت خدا بر آن جوانمردان باد که کمر مجاهدت بر میان بستند، و در میدان عبودیّت در صف خدمت بیستادند، و قدم بر کلّ مراد خود نهادند. با خلق خدا بصلح و با نفس خود بجنگ.

با خود ز پی تو جنگها دارم من

صد گونه ز عشق رنگها دارم من‌

در عشق تو از ملامت بی‌خبران

بر جان و جگر خدنگها دارم من

مصطفی (ص) حرب کردن با نفس خود جهاد بزرگتر و صعب‌تر از آن خواند که حرب کردن با کافر گاه بود و گه نبود، و حرب کردن با نفس پیوسته بود. و از سلاح کافر بر حذر توان بودن که ظاهر است و پیدا، و سلاح نفس و وساوس و شهوات نهانی است، از آن حذر کردن دشخوار است و صعب. و نیز اندر حرب کافر اگر نصرت دشمن را بود و مؤمن کشته شود شهادتست و رضوان حق جلّ جلاله، و اندر جهاد نفس اگر نصرت نفس دشمن را بود قطیعت است و عذاب جهنم. آن صفت نیک‌بختانست، و این حال بدبختان. هرگز چون هم نباشند و برابر نبوند! این است که رب العالمین گفت: أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ. همانست که جای دیگر گفت: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ، و نیز: أَ فَمَنْ یُلْقی‌ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ؟، أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی‌ وَجْهِهِ أَهْدی‌؟ الآیة، و هم ازین بابست: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ، وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‌ وَ الْبَصِیرُ، وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ.

و الیه الاشارة بقوله تعالی: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ ای هم اصحاب درجات فی حکم اللَّه فمن سعید مقرّب، و من شقّی مبعّد.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode