گنجور

 
رودکی

چون کشته ببینی‌ام، دو لب گشته فراز

از جان تهی این قالب فرسوده به آز

بر بالینم نشین و می‌گوی بناز:

کای من تو بکشته و پشیمان شده باز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode