برده ای خوابم ز چشم نیمخواب
برده ای تابم ز زلف پر ز تاب
زلف مشکین بر رخت باشد نقاب
یا نهان است آفتاب اندر سحاب
کی کندصورتگری نقاش چین
گر تو از عارض براندازی نقاب
مرغ دل در چنگ زلفت شد اسیر
همچو گنجشکی به چنگال عقاب
برمه رویت هلال ابرویت
هست شمشیری به دست آفتاب
زلف بر روی تو یا برمه عبیر
خوی به رخسار تویا بر گل گلاب
گاه رفتن دل بری از مرد وزن
وقت گفتن جان دهی بر شیخ وشاب
همچوماهی وسمندر ز آه واشک
بی تو گه در آتشم گاهی در آب
خوبرویان گر همه گردند جمع
کس نخواهم جز توکردن انتخاب
از برای بزم وصلت ای صنم
شد دلم از آتش هجران کباب
خانه صبر بلند اقبال را
بی توسیل اشک کرد آخر خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.