گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

الهی سخت بی‌برگم به ساز طاعت‌اندوزی

همین یک الله الله دارم آن هم‌گر تو آموزی

ز تشویش نفس بر خویش می‌لرزم ازین غافل

که شمع از باد روشن می‌شود هرگه تو افروزی

تجدد از بهارت رنگ گرداندن نمی‌داند

نفس هر پر زدن بی‌پرده دارد صبح نوروزی

سرانجام زبان آرایی من بود داغ دل

سیه‌کردم چو شمع آیینه از سعی نفس سوزی

درین وادی‌که دل از آه مأیوسان عصا گیرد

چو شمع از خارهای پی سپر دارد قلاوزی

ز بی صبری درین مزرع تو قانع نیستی ورنه

تبسم می‌کشد سویت چوگندم محمل روزی

قباهای هنر از عیب جویی چاک شد بیدل

چو عریانی لباسی نیست‌ گر مژگان بهم دوزی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode