چیست هستی به آن همه آزار
گل چشمی و ناز صد مژه خار
عیش مزد خیال نومیدیست
حسرتی خون کن و بهار انگار
نیست امروز قابل ترجیح
حلقهٔ صحبتی به حلقهٔ مار
در ترشرویی انفعالی هست
سرکه ناچار عطر آرد بار
دم پیری ز خود مشو غافل
صبح را نیست در نفس تکرار
شاید آیینهای ببار آید
تخم اشکی به یاد جلوه بکار
حیرتت قدردان این چمن است
رنگ ما نشکنی، مژه مفشار
چون قلم عندلیب معنی را
بال پرواز نیست جز منقار
سرکشی سنگ راه آزادیست
کوه، صحراست،گر شود هموار
نوسواد کتاب امیدم
غافلم زانچه میکنم تکرار
خلوت بیتکلفی دارم
که اگر وارسم ندارم بار
بیدل این باغ حیرت آبادست
هر گل آنجاست پشت بر دیوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تامل درباره زندگی و آزارهای آن میپردازد. او به زیبایی و ناز گلها اشاره میکند و اینکه لذت زندگی ممکن است با حسرت و ناامیدی همراه باشد. به بیان او، روزهای امروز نباید به گذشته ترجیح داده شوند و زندگی در پیری شبیه تکرار نخواهد بود. شاعر به طبیعت و شگفتیهای آن نیز اشاره دارد و امید را در دل خود حفظ میکند. او از سرکشی و آزادی صحبت میکند و از بیتوجهی به تکرار روزمرگیها گلایه دارد. در پایان، به آرامش و زیبایی ذاتی زندگی در این باغ حیرتانگیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هستی تو چیست که آنقدر بیرحمانه به گل چشم و نازکنیازی که داری، آزار میرسانی؟
هوش مصنوعی: زندگی با آرزوی خیال بافی و ناامیدی همراه است، پس حسرت را به عمق احساس و رنگینکمانی از شادابی تبدیل کن.
هوش مصنوعی: امروز هیچ صحبتی به اندازهٔ حلقهٔ مار ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی حالت بدی دارد و ترشرو به نظر میرسد، گاهی اوقات ممکن است که او به نوعی از اتفاقات ناخواسته خوب هم بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: در دوران پیری از خود غافل نشو، زیرا زندگی مانند صبحی است که هر بار تکرار نمیشود.
هوش مصنوعی: شاید آینهای باعث شود که اشکی به یاد زیبایی کسی بچکد.
هوش مصنوعی: توجهت به زیباییهای این چمن و گلها باعث شگفتی و شکرگزاری است. اگر رنگ ما را نشکنی، چشمپوشی کن و به آن آسیب نزن.
هوش مصنوعی: وقتی که قلم پرنده خوشصدا معنی را نمیتواند به پرواز درآورد، تنها راهش برای انتقال آن چیزی جز منقار نیست.
هوش مصنوعی: سرکش بودن سنگی که بر سر راه آزادی است، به سختی کوه و بیابان مانند است و اگر هموار شود، میتواند مسیر را آسانتر کند.
هوش مصنوعی: من بیاطلاع از محتوای کتابی که میخوانم، به تکرار کارهایم ادامه میدهم و از هدفم غافل هستم.
هوش مصنوعی: من در تنهایی سادهام دمی را دارم که اگر به آن برسم، دیگر هیچ فشاری بر دوشم نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در این باغ پر از شگفتی، هر گل به دیواری تکیه دارد و در دل خود داستانی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.