گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب

باشدکشی بخواند وآمرزش آورد

ای مهربان رفیق که خواندی کتاب من

شاید به چشم ذوق تو صد عیب برخورد

گر عیبی اندر آن نگری عیب‌پوش باش

زبرا تو زود بگذری‌، این نیز بگذرد

با این همه معانی و این سبک و انسجام

چشم حسودکورکه جز عیب ننگرد

با مردگان خویش مروت کنید از آنک

او نیست تا جواب شما را بیاورد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode