گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

فتنه‌ها آشکار می‌بینم

دست‌ها توی کار می‌بینم

حقه‌بازان و ماجراجویان

بر خر خود سوار می‌بینم

بهر تسخیر خشک مغزی چند

نطق‌ها آبدار می‌بینم

جای احرار در تک زندان

یا به بالای دار می‌بینم

ز انتخابات سوء‌، مجلس را

پر ز عیب و عوار می‌بینم

وکلا را به مثل دور ششم

گیج و بی‌اختیار می‌بینم

آلت دست ارتجاع و فاشیست

جملگی را قطار می‌بینم

بعد تصویب اعتبار رنود

کار بی‌اعتبار می‌بینم

چند لوطی زکهنه جاسوسان

روز و شب گرم کار می‌بینم

پیش‌بینی که عاقلان کردند

بعد ازین آشکار می‌بینم

سفها را به کارهای بزرگ

داخل و برقرار می‌بینم

در گلستان به جای کبک و تذور

قنفذ و سوسمار می‌بینم

آن که را داده جان به راه وطن

بی‌سرانجام و خوار می‌بینم

وانکه را برد و خورد و خوش خوابید

شاد و ایران مدار می‌بینم

ملتی را که شد فرامشکار

عاقبت اشکبار می‌بینم

ز انتخاباتشان مسلم گشت

آنچه این جان نثار می‌بینم

چاپلوسان و چاکران قدیم

روی مجلس هوار می‌بینم

خیل بی‌عرضگان جاهل را

داخل کار و بار می‌بینم

ظاهرا شه‌پرست و در باطن

با عدو دستیار می‌بینم

لیک روز بلیه و سختی

همه را در فرار می‌بینم

امتحان را دوبار خوردن زهر

جرم بی‌اغتفار می‌بینم

و آدمی را که ترک تجربه کرد

بی‌تعارف حمار می‌بینم

وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست

چاره‌اش انتحار می‌بینم