گنجور

 
عطار

انبیا را داد سر ذوق عشق

اولیا را داد درد ذوق عشق

انبیا را داد سر لامکان

اولیا را داد شور عاشقان

انبیا را داد هر دم رفعتی

اولیا را داد هر دم خلعتی

انبیا را داد هر دم صد عطا

اولیا را داد صد صدق و صفا

انبیاء و اولیاء را حق بدان

این سخن را از یقین مطلق بدان

من رآنی گفت آخر مصطفی

چند باشی درحجاب ای بی‌وفا

لی مع الله گفت آخر مصطفی

لیک معنی را ندانند این خسان

از رموز سر حق آگه نهٔ

سخت معذوری که مرد ره نهٔ

مصطفی آمد در این ره پیشوا

پیشوای انبیاء و اولیا

مصطفی آمد در این ره سرفراز

موج می‌زد در دلش دریای راز

مصطفی آمد در این ره بانشان

هر زمان زین راه داده صد نشان

مصطفی آمد در این ره بحر کل

قطره‌ها از بحر او خوردند مل

مصطفی آمد در این ره نور پاک

جملهٔ ظلمات را کرده هلاک

مصطفی آمد یقین او فخر جان

تاجدار و پادشاه جاودان

مصطفی آمد در این ره پیر راه

دامن او گیر تا گردی تو شاه

مصطفی آمد در این ره رهنما

طالبان راه را اوجان فزا

مصطفی آمد در این ره راز دان

دیدهٔ معنی در این ره باز دان

مصطفی آمد در این ره بحر نور

هر دو عالم یافته از وی حضور

مصطفی آمد در این ره عقل کل

عقل کلی زو همی کرده نزول

مصطفی آمد در این ره پاکباز

سالکان را اندرین ره کارساز

مصطفی آمد در این ره سرحق

از دو عالم برده در معنی سبق

مصطفی آمد در این ره با وصال

واصلان رفته ز راهش بر کمال

مصطفی آمد در این ره شاهدین

قطب عالم رحمة للعالمین

مصطفی آمد در این ره حال را

از برای عام گفته قال را

مصطفی آمد در این ره مرد عشق

این کسی داند که دارد درد عشق

مصطفی آمد در این ره شهریار

حکم او بر هر دو عالم پایدار

مصطفی آمد در این ره ذات حق

این کسی داند که دید آیات حق

مصطفی را حق بدان و حق ببین

تا شوی تو پیر راه و مرد دین

مصطفی را حق ببین و حق بدان

تا شوی از هر دو عالم با نشان

مصطفی حق بود و حق بدمصطفی

بشنو این معنی حق با صفا

مصطفی را نور حق میدان یقین

تا رسی در قرب رب العالمین

مصطفی و مرتضی هر دو یکی است

در ابوبکر و عمر خود کی شکی است

سر احمد بود عثمان در جهان

دوست احمد بود اندر دو جهان

جمله در توحید حق یکتا بدند

نه چو تو در کثرت ولالابدند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode