ای پر آتش داشته پیوسته دل
هر شکایت کان ز ما داری بهل
بار عشق روی ما برجان منه
تا نگردی در غم هجران خجل
چشم راهی میکشم زوتر بیا
العجل ای یار زیبا العجل
پای ما چون سرو بستان ز انتظار
هست یا سودات تا زانو بگل
با صبا همراه شو هنگام صبح
گر شکایت نیستت ازما بدل
بر سر پیمان و عهدت آمدم
تا نگوئی دیگرم پیمان گسل
متصل میباش با ما روز و شب
راز دار ما شو و شو متصل
روی من میبینی که از خوبی گذشت
از جمال خوبرویان چگل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نشست خواجه در گلشن بود
شاید ار ایمن نباشد از اجل
او جعل را ماند از صورت مدام
وانگهی حال جعل بین در مثل
کز نسیم گل بمیرد در زمان
[...]
چون نبود از انبیاء و از رسل
هیچ کس یک جزویی از کل کل
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
با تو پیوندست ما را از ازل
کی شود پیوندِ روحانی بدل
آدمیّت عاشقی ورزیدن است
هر چه می بینی دگر بل هم اضل
دابة الارض افتد و طیّ السما
[...]
خنده دیو است بیدانش عمل
شحنه شیطان بود مرد جدل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.