گنجور

 
عطار

مرغی دیدم نشسته بر ویرانی

در پیش گرفته کلّهٔ سلطانی

میگفت بدان کلّه که ای نادانی

دیدی که بمردی وندادی نانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode