من شمع توام که گر بسوزم صد بار
گویی که ز صد رسیده نوبت به هزار
چون شمع نداریم زمانی بیکار
تا میسوزم به درد و میگریم زار
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
من شمع توام که گر بسوزم صد بار
گویی که ز صد رسیده نوبت به هزار
چون شمع نداریم زمانی بیکار
تا میسوزم به درد و میگریم زار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تادور فتادهام از آن نادره کار
دل گشت به صد پاره و صد شد به هزار
من چون شمعم که در فراقِ رخِ یار
شب میسوزم به روز میمیرم زار
بعد از عمری که از سفر آمد یار
دانی ز چه کرد از تب رشکم آزار
یعنی آن کس که زنده ماند در هجر
خوبست که در وصل چنین میرد زار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.