پدر گفتش درین شوریده زندان
بطاعت میتوان شد از بلندان
اگر خواهی بلندی بر پَر از چاه
که آن از طاعتی یابی نه ازجاه
پیمبر گفت: آخر وصف مستور
که آن از مغز صدیقان بود دور
بلاشک حب جاه و حب مالست
ترا این جاه جستن پس وبالست
اگرچه در ره حق خاص خاصی
شوی گر جاه یابی مرد عاصی
چنان از تو برآرد جاه دودی
که نبود از تدارک هیچ سودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.