گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

ز حال قاضی و مفتی چه پرسی

چو ایشان نیست اندر عرش و کرسی

به خود بربسته دین مصطفی را

نمی‌داند حقیقت خود خدا را

به ظاهر میروند راه شریعت

شده غافل از اسرار حقیقت

صدف بگزیده و بگذاشته در

نمی‌دانند که دارد گوهر در

شریعت پوست مغز آن حقیقت

میان این و آن باشد طریقت

شریعت چون چراغ راه باشد

طریقت راه آن درگاه باشد

محمد در حقیقت رهنما بود

ولی مقصود این ره مرتضی بود

محمد گفت امت را در این راه

علی سازد ز اصل کار آگاه

محمد هست انوار شریعت

علیّ مرتضی نور حقیقت

اگر قول نبی امت شنودی

خلافی در ره ملت نبودی

نه بر قول رسول اقرار کردند

سراسر خلق را از راه بردند

شنیدی تو حدیث منزل خم

چرا کردی در آخر راه را گم

نبی گفتا علی باشد امامت

بگوید با تو اسرار قیامت

به خود بربسته دین مصطفی را

نمی‌دانی ره و رسم هدا را

شنیدی تو بیان انما را

چرا منکر شدی قول خدا را

بجو اکنون دلیل و هادی راه

که تا گردی ز سر راه آگاه

تو انّی جاعلٌ فی الارض برخوان

خلیفه بعد پیغمبر علی دان

به قرآن هم اطیعو الله فرمود

تو را زان مصطفی آگاه فرمود

نکردی گوش قول مصطفی را

ندانستی به معنی مرتضی را

ز قول مصطفی بشنو پیامی

که باشد در جهان آخر امامی

که خلقان جهان را ره نماید

ز اسرار خدا آگه نماید

اگر او در جهان یک دم نباشد

حقیقت عالم و آدم نباشد

ستونست آن حقیقت آسمان را

بود او رهنما خلق جهان را

چو عالم از امامی نیست خالی

که را دانی امام خویش حالی

نبردی گر حقیقت سوی او راه

بمانی مرتد و مردود درگاه

علی را دان امام اندر حقیقت

برو شد ختم اسرار شریعت

علی باشد قسیم جنت و نار

کند بر تو چو بوذر نار گلنار

علی باشد میان خلق قائم

علی را در جهان میدان تو دائم

به جز راه علی راهی نگیری

که نادان خیزی و نادان بمیری

حقیقت اوست قایم در دو عالم

سخن کوتاه شد و الله اعلم

دگر پرسی که حق را دیده است او

کدامین قطره شد در بحر لؤلؤ