زدی مشاطهات شانه به سنبل
که میآرد صبا بوی قرنفل
ببین از ناب می بر عارضش خوی
چو شبنم صبحدم بنشسته بر گل
چه سازم با دلی کورا نباشد
نه تاب التفات و نی تغافل
زدندی خوشه چینان تو آتش
مرا در خرمن صبر و تحمل
چو گلشن را کند تاراج کلچین
چه باشد حالت بیچاره بلبل
حکیما ای محال اندیش بنگر
بدور عارضش ز اشگم تسلسل
به پاداش دعایم ناسزا گفت
تذللنا له زاد التذلل
چو میدانی دعای درد اسرار
چرا در چاره اش داری تعلّل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
نماز شام نزدیکست و امشب
[...]
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
حرامم بی ته بی آلاله و گل
حرامم بی ته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بی ته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مل
به علم فلسفه چندین چه نازی
که باشد فلسفی دایم معطل
هزاران گونه مشکل بیش بینم
در آن زلفین مفتول مسلسل
ارکب حل شکل کل یوم
[...]
فلک در سایه پر حواصل
زمین را پر طوطی کرد حاصل
هوا بر سیرت ضحاک ظالم
گزید آئین نوشروان عادل
خزان را با بهار از لعب شطرنج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.