تعالی الله رویست و جمالست
چه انوار تجلی و چه حالست
به هر دم حسن او نوعی نماید
به هر عشق دگرگونش وصالست
به هر صورت که بینی اوست پیدا
بمعنی نقش عالم زو مثالست
نمود یک حقیقت شد دو عالم
چو احول گردو می بینی خیالست
بشوق و عشق رو در راه وصلش
که شوق و عشق جانرا پرو بالست
دلی کو دولت دیدار دریافت
ز خلد و حور جانش را ملالست
اسیری روی او هر دم نماید
بما حسنی که در حد کمالست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جان من که خون تو حلالست
که جانت بر بسی جانها وبالست
اگر در حیز گیتی کمالست
ز آثار کمالالدین خالست
جهان محمدت محمود صدری
که بر مسند جهانی از رجالست
کمالی یافت عالم زو که با او
[...]
به یاران بانگ بر زد کاین چه حالست
غلط میکرد خود را کاین خیالست
اگرچه شعر در حد کمالست
چو نیکو بنگری حیض الرجالست
بگفت آخر نه خونریزی وبالست
بگفت ار دوست میریزد حلالست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.