گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

دلا در عاشقی برگو چه دیدی

که درد عشق را برجان خریدی

بصحرای طلب عمری برفتی

نشان کو گر بمطلوبت رسیدی

چو دلبر دیده جانا نگوئی

ز درد دل چه گفتی و شنیدی

چنین سرمست و لایعقل چرائی

مگر از باده عشقش چشیدی

هزاران ناله چون بلبل چه داری

چو در گلزار وصلش آرمیدی

بحمدالله که دیدی راحت وصل

اگر چه محنت هجران کشیدی

براه عشق او مردانه رفتی

اسیری چون ز قید خود رهیدی