عالم چو نقش موج ببحر وجود اوست
بود همه جهان بحقیقت نمود اوست
مقصود آفرینش عالم جز او نبود
هستی هر دو کون طفیل وجود اوست
وصف جمال ماه رخان در قرون و دهر
مطرب بهر زمانه که سراید سرود اوست
تسبیح کاینات جهانرا بگوش هوش
بشنو یقین که جمله ثنا و درود اوست
این سلطنت نگر که سلاطین ملک دین
هر یک بهر زمانه ز خیل جنود اوست
فیض علوم و رحمت عام جهانیان
یک قطره ز قلزم زخار جود اوست
غافل مشو اسیری و بنگر که بیگمان
بود و نمود جمله بتحقیق بود اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را وجود نیست و گر هست وجود اوست
بود وجود ما به حقیقت وجود اوست
بی نور بود ِ او نبُود بود هیچ بود
بودی که هست پرتوی از نور بود اوست
بشنو به ذوق گفتهٔ عشاق بزم عشق
[...]
عالم چو نقش موج به بحر وجود اوست
بود همه جهان به حقیقت نمود اوست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.