تا چند چو گوئی تو بچوگان نکویان
بگریز از این سلسله و سلسله مویان
با این همه ناسور جراحت که به دل هست
پرهیز نداری تو از این غالیه مویان
خونت بخورند و ننمایند به تو روی
جز سنگدلی نیست در این آینه رویان
سر کرده قدم در ره کعبه بتکاپوی
از خار ندارند خبر بادیه پویان
زهاد بجز وسوسه تو به نگویند
ای باده کشان دوری از این وسوسه جویان
در رقص بیارد بفلک زهره چنگی
مطرب شود از پرده عشاق چو گویان
آشفته پی چشمه حیوان چو خضر باز
از خاک در حیدر و آبش شده جویان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.