ایکه مطبوع و شوخ و دلبندی
از چه با مات نیست پیوندی
تیغ بر کش بکش ملول نباش
اگر از قتل بنده خرسندی
هر که بیند بکشته ام گوید
کام دل یافت آرزومندی
غیر تسلیم نیست چاره عشق
چکند بنده با خداوندی
تلخکامی کوه کن ببرد
از تو شیرین دهن شکر خندی
روی و موی تو بد غرض که خدای
بشب و روز خورد سوگندی
دید یعقوبت و زخاطر کرد
که از او گم شده است فرزندی
حال عقل و کشاکش عشقت
جنگ دیوانه با خردمندی
نام بردی زغیر از آن لب نوش
بر بزخمم نمک پراکندی
چند ای شیخ درس فقه و اصول
درس عشقی بیا بخوان چندی
تا چو آشفته بگسلی زجهان
خویشتن را بدوست پیوندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوالفرج شرم نامدت که بجهد
به چنین حبس و بندم افکندی
تا من اکنون ز غم همی گریم
تو به شادی ز دور می خندی
شد فراموش کز برای تو باز
[...]
او ز بهر کمال بیبندی
وز برای جمال خرسندی
من نگویم: به ابر مانندی
که نکو ناید از خردمندی
او همیبخشد و همیگرید
تو همیبخشی و همیخندی
کز نسیم خوش رضا بندی
شور و آشوب در من افکندی
سر بلندی ده از خداوندی
همتش را به تاج خرسندی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.