صبح عید است شبی کز در من بازآئی
زآنکه شب را نبود صبح باین زیبائی
نبود حاجت صبحم بشبان یلدا
گر بناگوش بزیر خم مو بنمائی
اوفتادت بقضا حلقه آن زلف رسا
میزند با قد تو لاف زهم بالائی
خونم ار هیچ بود لیک کند ناخن رنگ
تا بکی پنجه بخون دگران آلائی
پیکر تست نه مردم که بچشمان بیند
میدهد عکس تو در دیده من بینائی
امتحانم چه کنی خسته تیر نظرم
تابکی از نظرم میروی و میآئی
بعد از این در برخ مدعیان باید بست
شایدت سیر توان دید در آن تنهائی
آسمان بسته برویم در رحمت امشب
وقت آن شد که در میکده را بگشائی
گفتی افسوس از آن سر که نشد خاک درم
ما ستاده بغرامت تو چه میفرمائی
حسن رخسار تو زآرایش کس مستغنی است
از خط و خال چه حاجت که جمال آرائی
گر هوائی بجز از مهر علی هست تو را
بهل آشفته عبث باد چه میپیمائی
در جهان کس نشنیدم که بود همتایش
کوفت بر بام حرم کوس چو بر یکتائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.