شیخ رئیس حجة الحق ابوعلی سینا حکایت کرد اندر کتاب «مبدأ و معاد» در آخر فصل «امکان وجود امور نادرة عن هذه النفس»، همی گوید که:
به من رسید و بشنودم که حاضر شد طبیبی به مجلس یکی از ملوک سامان و قبول او در آنجا به درجهای رسید که در حرم شدی و نبض محرمات و مخدرات بگرفتی.
روزی با ملک در حرم نشسته بود به جایی که ممکن نبود که هیچ نرینه آنجا توانستی رسید.
ملک خوردنی خواست، کنیزکان خوردنی آوردند.
کنیزکی خوانسالار بود، خوان از سر بر گرفت و دو تا شد و بر زمین نهاد. خواست که راست شود نتوانست شد، همچنان بماند به سبب ریحی غلیظ که در مفاصل او حادث شد.
ملک روی به طبیب کرد که:
«در حال او را معالجت باید کرد به هر وجه که باشد.»
و اینجا تدبیر طبیعی را هیچ وجهی نبود و مجالی نداشت به سبب دوری ادویه. روی به تدبیر نفسانی کرد و بفرمود تا مقنعه از سر وی فرو کشیدند و موی او برهنه کردند تا شرم دارد و حرکتی کند و او را آن حالت مستکره آید که مجامع سر و روی او برهنه باشد. تغیر نگرفت. دست به شنیعتر از آن برد و بفرمود تا شلوارش فرو کشیدند. شرم داشت و حرارتی در باطن او حادث شد چنان که آن ریح غلیظ را تحلیل کرد و او راست ایستاد و مستقیم و سلیم بازگشت.
اگر طبیب حکیم و قادر نبودی او را این استنباط نبودی و از این معالجت عاجز آمدی و چون عاجز شدی از چشم پادشاه بیفتادی. پس معرفت اشیاء طبیعی و تصور موجودات طبیعی از این باب است و هو اعلم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.