گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عارف قزوینی

نمود با مژه کاری که نیشتر نکند

به دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند

خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد

که هیچوقت توانگر به کارگر نکند

دو طُرّهٔ تو به شوخی و بازی آن کرده است

به دل که طفل به گنجشکِ کنده‌پر نکند

لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگی‌ام

بگو لبت لبِ لب‌تشنه تشنه‌تر نکند

به بی‌حسابیِ خونابِ دل به صورت و چشم

ببین که چشم خود از کینه این ضرر نکند

به پای نخلِ قدت سنگِ عشق سینه زدم

رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند

من از دعای سحر زاهدا شدم مأیوس

نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند

مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش

گذاردم دل و زین بیش دربه‌در نکند

رقیب دست‌به‌سر گشت گوش شیطان کر

خدا کند که از این رهگذر گذر نکند

بگو به عارف از این بیش سربه‌سر مگذار

ز جان گذشته تفکر به تَرکِ سر نکند