گنجور

 
انوری

با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت

جان خواست ز من چون گل وصلش بشکفت

دل گفت مضایقت مکن زود بده

با او به محقری سخن نتوان گفت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode