به خدایی که بذل جان او را
پایهٔ اولین احسانست
کمترین پایه لطف و صنعش را
باد نوروز و ابر نیسانست
که مرا در فراق خدمت تو
زندگانی و مرگ یکسانست
از هر آسانیی که بیتو بود
خاطر و طبع من هراسانست
میکشم در فراق سختیها
هجر یاران به گفتن آسانست
دل و جان تا مقیم خوارزمند
وای بر تن که در خراسانست
خوشدلی در جهان طمع کردن
هم ز سودای طبع انسانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خفته بیدار کردن آسانست
غافل و مرده هر دو یکسانست
این نه طامات و شطح و افسانست
نظم این نوع سخت آسانست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.