به خدایی که از کمان قضا
تیر تقدیر را روان کردست
چشمهٔ آفتاب رخشان را
خازن نقد آسمان کردست
کز نحیفی و ناتوانی و ضعف
دورم از روی تو چنان کردست
که مرا دور بودن از رویت
هرچه گویم فزون از آن کردست
نتوان شرح داد آنکه مرا
غم هجر تو بر چه سان کردست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
به خدایی که از کمان قضا
تیر تقدیر را روان کردست
چشمهٔ آفتاب رخشان را
خازن نقد آسمان کردست
کز نحیفی و ناتوانی و ضعف
دورم از روی تو چنان کردست
که مرا دور بودن از رویت
هرچه گویم فزون از آن کردست
نتوان شرح داد آنکه مرا
غم هجر تو بر چه سان کردست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه عشق تو در جهان کردست
بالله ار دور آسمان کردست
مهر تو با دلم چه کین دارد؟
که دلم برد و قصد جان کردست
آن نه خالت، عکس دیده ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.