چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس
در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
چون غنیمت را مقابل کرده شد با ایمنی
عقل سی روز و طمع ماهی بود راسابراس
ای طمع از خاک رنگین گر تهی داری تو کیس
وی طرب از آب رنگین گر تهی داری تو کاس
وی دل ار قومی نکردند از تو یاد اندر رحیل
عیب نبود زانکه از اطوار نسناسند ناس
تا خداوندی چو مجد دولت و دین بوالحسن
حقشناس بندگان باشد چه غم او را شناس
آنکه از کنه کمالش قاصرست ادراک عقل
راست چونان کز کمال عقل ادارک حواس
آکه با جودش سبکساری نیاید ز انتظار
وانکه با بذلش گرانباری نباشد از سپاس
یابد از یک التفاتش ملک استغنا نیاز
همچنان کز کیمیا ترکیب زر یابد نحاس
خواستم گفتن که دست و طبع او بحرست و کان
عقل گفت این مدح باشد نیز با من هم پلاس
دست او را ابر چون گویی وآنجا صاعقه
طبع او را کان چرا خوانی و آنجا احتباس
دهر و دوران در نهاد خویش از آن عالیترند
کز سر تهمت منجمشان بپیماید به طاس
در لباس سایه و نور زمان عقلش بدید
گفت با خود ای عجب نعمالبدن بساللباس
ای نداده چرخ جودت تن درین سوی شمار
وی نهاده دخل جاهت پای از آن روی قیاس
ای به رسم خدمت از آغاز دوران داشته
طارم قدر ترا هندوی هفتم چرخ پاس
عالم قدرت مجسم نیست ورنه باشدی
اندرونی سطح او بیرون عالم را مماس
مرگ بیرون ماند از گیتی چو تقدیر محال
گر درو سدی کشی از خاک حزم و آب باس
بر تو حاجت نیست کس را عرض کردن احتیاج
زانکه باشد از همه کس التماست التماس
انظرونا نقتبس من نورکم کی گفت چرخ
کافتاب از آفتاب همتت کرد اقتباس
ختم شد بر تو سخا چونان که بر من شد سخن
این سخن در روی گردون هم بگویم بیهراس
دور نبود کاین زمان بر وفق این دعوی که رفت
در دماغش خود شهادت را همی گردد عطاس
شاعری دانی کدامین قوم کردند آنکه بود
ابتداشان امرء القیس انتهاشان بوفراس
واینکه من خادم همی پردازم اکنون ساحریست
سامری کو تا بیابد گوشمال لامساس
از چه خیزد در سخن حشو از خطا بینی طبع
وز چه خیزد پرزه بر دیبا ز ناجنسی لاس
تا بود سیر السوانی در سفر دور فلک
واندران دوران نظیر گاو او گاو خراس
گاو گردون هرگز اندر خرمن عمرت مباد
تا مه کشتزار آسمان را هست داس
تا که باشد این مثل کالیاس احدی الراحتین
بادی اندر راحتی کورا نباشد بیم یاس
دامن بخت تو پاک از گرد آس آسمان
وز جفای آسمان خصم تو سرگردان چو آس
بیسپدهدم شب خذلان بدخواهت چنانک
تا به صبح حشر میگوید احاد ام سداس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف فضایل یک شخصیت بزرگ و ثروتمند میپردازد که در مقام خداوندی و بزرگمنشی قرار دارد. شاعر به ویژگیهای عقل، طمع و شجاعت اشاره میکند و نشان میدهد که در مقابله با مشکلات، اعتماد به نفس و تواناییهای او به او کمک میکند. همچنین به مسائلی چون حکمت، بزرگواری و بلندی مقام آن شخص اشاره میشود و بیان میکند که در شرایط سخت نمیتوان به ضعف او اشاره کرد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید دارد که بخت و کامیابی این شخصیت از آسمان و تقدیر جدا نیست و او باید در هر حال بر روی قدرت و تواناییهای خود تکیه کند.
هوش مصنوعی: وقتی هدف خود را با سرزمین ری مقایسه کردم، در خراسان به تازگی پایهگذاریِ سکونت را آغاز کردم.
هوش مصنوعی: وقتی که فرصتی به دست میآید، باید با اندیشه و احتیاط عمل کرد، زیرا ارزش آن فرصت به اندازهای بزرگ است که باید به خوبی از آن بهرهبرداری کرد و از هر گونه طمع و وسوسهای دوری کرد.
هوش مصنوعی: اگر از عالم خاکی و زیباییهای آن چیزی نداری، به دنبال چیزی نباش. و اگر از شادی و لذتها بیبهرهای، نگران نباش که خود را از آنها محروم نبینی.
هوش مصنوعی: اگر گروهی به یاد تو در هنگام رفتن نبودند، عیبی ندارد، زیرا آنها از ویژگیهای ناپسند آگاه نیستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خداوندی مثل مجد و بزرگی بوالحسن باشد که حق بندگانش را بشناسد، چه نگران است او از شناخت خودش.
هوش مصنوعی: کسی که از عمق کمال خود درک ندارد، فهم عقل او مانند حواسی است که از کمال عقل بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی با generosity خود باعث سبکی و راحتی دیگران شود، نباید از انتظار قدردانی آنها دلگیر شود. و اگر کسی با بخشش و generosity خود بار سنگینی بر دوش دیگران بگذارد، نباید از سپاسگزاری آنها ناامید شود.
هوش مصنوعی: با یک توجه ساده از سوی او، فرد بینیاز میشود، مثل اینکه از کیمیا، مس به طلا بدل میگردد.
هوش مصنوعی: من میخواستم بگویم که استعداد و توانایی او گسترده و عمیق مثل دریاست، اما عقل به من گفت که این ستایش، خود نیز با من در تضاد است و نمیتواند درست باشد.
هوش مصنوعی: دست او مانند ابری است و در آنجا، طبع او به شدت همچون صاعقه میزند. حالا چرا آن را میخوانی و آنجا مانع شدهای؟
هوش مصنوعی: زمان و دوران در ذات خود از آنچه منجمها با سرزنش برمیکشند، برتر و بالاتر هستند.
هوش مصنوعی: در پوششی از سایه و نور، عقل او به چیزی حیرت کرده و به خودش میگوید: چه عجیب است که این بدن خوشساخت و زیبا دارای چنین لباسی است.
هوش مصنوعی: ای چرخ روزگار، نه آنچه تو به من بخشیدهای، بلکه من خود را در اینجا به تو وابسته میکنم. در این دنیا، زندگیام را با آنچه به من دادهای مقایسه میکنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از ابتدای تاریخ به خاطر خدماتت مورد توجه قرار گرفتهای، ستارهای که در آسمان از هفت چرخ میدرخشد، تو را میشناسم و قدر تو را میدانم.
هوش مصنوعی: عالم تنها یک نمایش از قدرت نیست، چرا که اگر اینگونه بود، جهان به صورت کامل و بینقص در وجود او جلوهگر میشد و هیچ چیزی در خارج از مقام او نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی مانعهایی بر سر راه تقدیر ناممکن وجود داشته باشد، مرگ از دنیای ما خارج خواهد ماند. همچنین اگر ما از عناصر خاک و آب، که نشانههای حزم و احتیاط هستند، استفاده کنیم، میتوانیم از این موانع عبور کنیم.
هوش مصنوعی: به تو نیازی نیست که کسی را واسطه قرار دهی، زیرا درخواست تو از همه کس واضحتر و روشنتر است.
هوش مصنوعی: نگاهی به ما بیندازید تا از نور شما استفاده کنیم. چون چرخ آسمان از نور آفتاب همت شما الهام گرفت.
هوش مصنوعی: سخاوت تو به اندازهای است که میتوانم دربارهاش بدون ترس صحبت کنم، همانطور که دربارهٔ خودم میگویم.
هوش مصنوعی: دور نیست که در این زمان، بر اثر ادعای او، به یاد خود گواهی میآورد و در هر دم به آن فکر میکند.
هوش مصنوعی: شاعرانی را میشناسی که کدام قوم آغازگر شعر بودند؟ آغاز آنها امرء القیس و پایانشان بوفراس است.
هوش مصنوعی: من در حال خدمتگزاری هستم، و این کار من به نوعی مانند سحر و جادوگری است که در پی پیدا کردن دانهای از حقیقت میگردد تا به من آموزش دهد و مرا آگاه کند.
هوش مصنوعی: در سخن، اگر بیجا و اضافی حرفی بزنیم، ناشی از ضعف و خطای ذاتی ماست. همچنین اگر زشتی و نا پاکی در دیبا (پارچهای بافته شده) مشاهده کنیم، این هم به دلیل ناپاکی مواد اولیهای است که در آن استفاده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که گردشهای سفر در جهان ادامه دارد و افرادی که در این سفرها به سر میبرند وجود دارند، مانند گاوی که در خراسان است، منحصر به فرد و خاص هستند. در واقع، به نوعی تاکید بر تنوع و استمرار زندگی و سفر در این دنیای بزرگ دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که دوران زندگیات با مشکلات و سختیها از بین برود، تا زمانی که نعمت و خوشبختی در آسمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این حالت مانند کالیاس یکی از دو راحتی وجود داشته باشد، باید بدانیم که در آرامش کامل، ترس یا ناامیدی وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: بخت تو از آلودگیهای دنیایی دور است و به راحتی میتواند به تو کمک کند، اما دشمنیهای آسمانی باعث بلاتکلیفی و سردرگمی تو شده است.
هوش مصنوعی: در دل شب، دشمنان تو را رها کردهاند و تا صبح، تنها سکوت و غم را در دل دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صاحب عادل نظام الملک ثانی مجد دین
ای حضیض بارگاهت اوج کیوان را مماس
ذهن پاکت خاک حیرت کرده در چشم عقول
حکم جزمت بند عطلت بسته بر پای حواس
آفتاب طلعتت گر سایه بر چرخ افکند
[...]
گر کسی از روزگار اکنون شکایت میکند
بنده باری زو ندارد غیر شکر بیقیاس
دوستان جمعند و جمع دشمنان در تفرقه
هست صحت حاصل و وجه معاشی بیهراس
من نمیدانم کزین خوشتر چه باشد روزگار
[...]
چون در این دنیا عزیزم داشتی یارب به لطف
وز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس
اندر آن دنیا عزیزم دار زیرا گفتهاند
« خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس
نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس
گرچه هر ساعت نماید خویش را در هر لباس
هر زمان آید بلبسی یار از خلوت برون
گاه اطلس پوش گشته گاه پوشیده لباس
گر هزاران جامه پوشد قامت او هر زمان
[...]
در جهان هر خلعتی زیبنده شخصی را بود
پوستینی کی برازد آسیائی راز آس
(وصله اصلاح بردق دقیق من مدوز)
(خوش نباشد جامه نیمی اطلس ونیمی پلاس)
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.