دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش
آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش
دو نرگس مخمور چو دو نایژه خون
دو لعل گهر پوش چو دو ناوچه نوش
ای عارض سیمینش پر از قطره سیماب
ای زلفک مشکینش پر از عنبر پر جوش
دو لب چو دو تا لعل و دو یاقوت شکر بار
دو رخ چو دو گلبرگ و دو خورشید زره پوش
از خون رخ رنگینش پر از جدول تقویم
وز اشک پر از گوهر ناسفته بناگوش
غرقه شده از خون دل آن چهره شیرینش
تیره شد از گرد غم آن صورت نیکوش
آمد بر من، گفت: زهی یار وفادار
بس زود شد این بیعت و سوگند فراموش
ما را ببها عرضه کند پیش تو نخاس
تو سنگدل از دور همی بینی و خاموش
ای راه خرد بسته، گهی چند بره آی
وی سد جفا بسته، زمانی بوفا کوش
بی قدرترین کس منم امروز بر تو
یاد آیدت آن گه که تهی ماند آگوش
بس خون که فرو ریزی شبگیر ببالین
آن شب که مرا جویی از دامن شب پوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش
کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک
بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش
ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش
وز عمر و جهان بهرهٔ خود کرده فراموش
هر گه که همیشه دل تو بیهش و خفته است
بیدار چه سود است تو را چشم چو خرگوش؟
این دهر نهنگ است، فرو خواهد خوردنت
[...]
ای بس قدح درد که کردست دلم نوش
دور از لب و دندان شما بی خبران دوش
گه بوسه همی داد بر آن درد لب و چشم
گه رقص همی کرد بر آن حال دل و هوش
گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال
[...]
سرمست درآمد ز درم نیمه شبی دوش
ماهی که به یک غمزه ببرد از دل ما هوش
برجستم و گفتم که به بر در کشم او را
گفتا نه کنار است و نه بوس است و نه آغوش
از ما چه خطا رفت وفای تو همین بود
[...]
آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش
وان تلخی گفتار و شکر خنده خون نوش
رسوا شدم از حالت خود زان که همه جاست
رخساره به گفتار و من دلشده خاموش
پوشیده نماند آتش من در تن چون کاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.