گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرزا آقاخان کرمانی

چو برگشت بهرام را روز بخت

به نرسی سپرد آن زمان تاج و تخت

ابر جنگ جستن ببست او میان

بسی جنگ ها کرد با رومیان

زگالر سپهدار روما دوره

شکسته شد آن پادشه را سپه

ولی در سوم بار شاه دلیر

سر بخت او اندر آورد زیر

گریزنده شد گالر از پادشاه

شکسته شد او را سراسر سپاه

چو قیصر چنین دید بر ساخت کار

یکی لشکر آراست بیش از شمار

دگر باره گالر سوی جنگ رفت

پذیرفت او را جهان جوی تفت

درین جنگ نرسیس را بر شکست

هم لشکرش را بآورد خست

چو نرسیس از گالر آمد ستوه

بپیچید ازو روی و شد سوی کوه

همه گنج و خرگاه و فرزند و زن

به تاراج داد آن شه رزم زن

پریشیده چون دید کار سپاه

در آشتی زد به ناچار شاه

سه کشور به قیصر بداد از نیاز

که فرزند و زن را بدو داد باز

پس از آشتی شاه بیمار گشت

زاندوه و رنج گران درگذشت

تو گفتی همان روز نرسی نبود

همان تخت و دیهیم و کرسی نبود