دادگر شاها پس از پنجاه سالی پادشاهی
از سریر خود چرا بی موجبی کردی جدائی
شاه ما بودی نه بالله ماه ما بودی ازیرا
بی چراغت ملک ایران را نباشد روشنائی
چند کرت گرد گیتی گشتی و باز آمدی خوش
این سفر شاها کجا رفتی که دیگر می نیائی
می ندانم در کجا رفتی و چون آهنگ کردی
آنقدر دانم که اندر ظل عرش کبریائی
سایه حق بودی و اندر جوارش جا گرفتی
زانکه دایم سایه را با ذات باشد آشنائی
سالها خدمت به دین مصطفی کردی و اینک
در صف فردوس شادان از وجود مصطفائی
شهد می دانستمت ای نعمت دنیا ولیکن
آزمودم دیدمت یکسر شرنگ جان گزائی
ناصرالدین شه انارالله برهانه جهان را
کرد بدرود ای فلک با او نپائی با که پائی
دانم ای گل از فروغ ماه نو با آب و رنگی
دانم ای بلبل بشکر شاه نودستان سرائی
با همه پژمردگی ها کآمد از ایام بر تو
بار دیگر زین بهار ای باغ دولت با صفائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی
در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی
در شط می آشنایان را ز شادی ده شنائی
گر به طاق ابروی خود میپسندی مرحبایی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.