گرچه مستی می کند از قید غم فارغ تو را
چون زحد بگذشت از دیوانگی بدتر شود
مست شو اما نه چندانی که باشی بی خبر
از سر خود گر چو نرگس آتشت بر سر شود
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
گرچه مستی می کند از قید غم فارغ تو را
چون زحد بگذشت از دیوانگی بدتر شود
مست شو اما نه چندانی که باشی بی خبر
از سر خود گر چو نرگس آتشت بر سر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
باد نورزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبۀ بزّاز پر دیبا شود
باد همچون طلبۀ عطار پر عنبر شود
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی
[...]
گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود
چون شب تاری همی از روز روشن تر شود
روشنایی آسمان را باشد و امشب همی
روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود
روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده ست
[...]
باد نوروزی همی در بوستان سامر شود
تا به سحرش دیدهٔ هر گلبنی ناظر شود
گل که شب ساهر شود پژمرده گردد بامداد
وین گل پژمرده چون ساهر شود زاهر شود
ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب
[...]
آمد آن فصلی کزو طبع جهان دیگر شود
هر زمین از صنعت او آسمان پیکر شود
باغ او مانند صورتخانهٔ مانی شود
باغ ازو مانند لعبتخانهٔ آزر شود
کوهسار از چادر سیمابگون آید برون
[...]
دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک
هر زمان بر رادمردی سفلهای مهتر شود
آن نبینی آفتاب آنجا که خواهد شد فرو
سایهٔ جوهر فزون ز اندازهٔ جوهر شود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.